اصطلاح” ناکوزهتی ” را باید در لابلای ادبیات نسل گذشته بلوچ که حافظ و میراث داران آداب و رسوم بوده اند به جستجو پرداخت. آن زمان که برای ارتباطات خانوادگی و صله ارحام به هر بهانهای برای نزدیک شدن مردمان و برای ابراز محبت به همدیگر، واژگان اینچنین به کمک می آمدهاند، گاه باورهایی در […]
اصطلاح” ناکوزهتی ” را باید در لابلای ادبیات نسل گذشته بلوچ که حافظ و میراث داران آداب و رسوم بوده اند به جستجو پرداخت.
آن زمان که برای ارتباطات خانوادگی و صله ارحام به هر بهانهای برای نزدیک شدن مردمان و برای ابراز محبت به همدیگر، واژگان اینچنین به کمک می آمدهاند، گاه باورهایی در پس کلمات نوازشگر روان انسان می شوند که گویی حلقه گمشده جوامع امروزی است.
“ناکوزهت” یا همان عموزاده، بین مردم بلوچ هم به فرزندان عمو و هم فرزندان دایی اطلاق می شود. اما در حال حاضر این واژگان در حالت احتضار در آمده و در میان خیلی از خانوادههای به اصطلاح با کلاس که هویت های جدید به خود گرفته اند به آرامگاه ابدی پیوند خورده اند.
اکنون باید این کلمات را مختص آدم های فقیری بدانیم که “ناکوزهت” دارند بجای چی چی دایی و چی چی عمو..
مجال را بر اصطلاح ناکوزهتی غنیمت شمرده و بیشتر به آن می پردازیم..
ناکوزهتی قبل از اینکه تبدیل به باور عامیانه شود اعلام غیر مستقیمی بوده از طرف پسران و بعضا دختران به خانواده خویش علی الخصوص مادرانشان برای پذیرش رفتن به خواستگاری و پذیرفتن خواستگار، در آن روزگاران از آن جا که بیشترین وصلت ها بین فامیل انجام می شد “ناکوزهت” و ناکوزهتی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.
هنگامی که دست پسر یا دختری درد میکرد اطرافیان می گفتند دستت ناکوزهتی می کند و باید عموزاده ات آن را با برگ “پیش” (برگ نخل های پاکوتاه یا برگ درخت نخل) ببندد و این بستن برگ به علامت ابراز علاقه دو طرف به همدیگر بوده است.
اما این اصطلاح کم کم رنگ و بویی از جنس باور عامیانه به خود گرفت و از حالت ابراز علاقه و یا همان مرحله ابتدایی مراسم نامزدی خارج شد و به صورت اعتقادی برای تسکین درد دست با بستن برگ پیش در آمد.
انگار اصطلاح “دستت درد مکنت ” برای این است که دست هیچ کسی نیازی به ناکوزهتی نداشته باشد.
یاسین پسکوهی.. سراوان
بیست و دوم آبان سال نود و پنج
این مطلب بدون برچسب می باشد.
طراحی و بهینه سازی : گروه طراحی وب و گرافیک توار